ارسطو ارسطو ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

ارسطو و پدر بزرگ

بعد از واكسن مشكلات اضافه شد!!

امروز باباي يكي از دوستان كه دختر پنج  شش ماهه دارد گله داشت كه بچه اش بعد از واكسيناسيون بي اشتها شده و اون نشاط قبلي را ندارد هر چه فكرش را ميكنم ميبينم در مورد ارسطو جون هم همينطوره و نه تنها اشتها نداره بلكه بي حال هم هست. نميدونيم توي اين واكسنها چي هست كه اينكار ميكنه! امروز عصر بي قراري ارسطو دو چندان شده بود!!!!!!! ...
25 مهر 1391

مبارزه ارسطو ومادر و پيروزي ارسطو!!!!

امروز مادر ارسطو تصميم گرفته بود اصلا شير خشك به ارسطو ندهد وتا ظهر هم نداده بود! ولي  بعد از ظهر ارسطو جون لج بازي را شروع كرد واز خوردن شير مادر امتناع وبدين تر تيب بود كه فريادها شروع وهمه را كلافه كرد !!! وقتي شير خشك را بهش دادند آرام شد واينهم عكسي است كه در حال خواب رفتن است. ...
24 مهر 1391

ارسطو شير مادر نميخورد

ارسطوجون نه تنها قطره آ د را دوست ندارد بلكه شير مادر هم نميخورد.براي كمك به تغذيه اش روزي دوبار شير خشك به او ميدادند از آنجايي كه خوردن شير در سرشيشه راحتتر است ارسطو جون اين راه را براي ادامه ي تغذيه انتخاب كردند ومادر بيچاره هم هر روز گريه ميكند كه چرا بچه ام شير نميخورد! وهمين ديروز بود كه نذر كرده تا دوباره ارسطو عاقل بشه و شير خودش را بخورد. چند تا عكس هم از امروزشصت ونهمين روز تولدش در ادامه مطلب گذاشتم       ...
23 مهر 1391

ديشب ارسطو خيلي گريه ميكرد!!!!

ارسطو ديشب را خيلي گريه كرد!علت نا معلوم! روزها از دست مگس وشبها از دست پشه،درقسمت چپ صورت ارسطو آثار گاز پشه پيداست.مرگ برپشه مرگ بر مگس كه اينهمه ارسطو جون را اذيت ميكنند. امروز گلشيد خانه ما بود  ويك عكس يادگاري همراه با ارسطو گرفتم ...
22 مهر 1391

آزار ديدن ارسطو توسط يك مگس

امروز داشتم از ارسطو عكس ميگرفتم كه ناگاه يه مگس نامرد را ديدم كه در حال اذيت كردن او است!هرچند با اعدام مخالفم ولي يك حس منو وادار كرد تا آن مگس را به قتل برسانم.ووقتي مگس را ديدم ياد آن شعر افتادم: تو آني كه از يك مگس رنجه اي     كه امروز سالار و سر پنجه اي اميدوارم ارسطو هميشه يك پسر خوب باشه كه اين شعر را كسي برايش بعنوان گله نخواند     ...
21 مهر 1391

اولين خنده كه ازش ثبت كردم

براي اولين بار توانستم خنده ارسطو را ثبت كنم.او چند روز است كه گاهي ميخندد وسر صداهايي هم از خودش در مي آورد.ارسطو آب را خيلي دوست دارد و از حمام رفتن لذت ميبرد. يه عكس هم از حمام رفتن امروزش گرفتيم كه آن را در ادامه مطلب ميگذارم هرچند من دوست دارم كه ارسطو را رها كنم ولي مامان ارسطو از اين كار ممانعت ميكند.او ميگويد ممكن است بچه ام غرق شود. ...
20 مهر 1391

دو روز بعد از واكسن دوماهگي ودفع مدفوع سبز رنگ!

بعد از دو روز واكسن زدن ودر حالي كه هنوز محل تزريق ارسطو ورم دارد مشكل ديگري هم اضافه شد!امروز مدفوع او سبز شده كه موجب نگراني مامانش گرديد.من سرچ كردم و در اين سايت ديدم كه ديگران هم اين مشكل را داشتند!واين سبز شدن مدفوع ارسطو جون هم اينقدر مهم شده كه در روزنامه هاي خارجي به آن پرداخته اند!     ...
19 مهر 1391

ژست موتور سواري ارسطو

ارسطو جون خدا را شكر بهتر از ديروزه كه واكسن زده بود.وامروز ديگه تب نداشته.جاي واكسنش هنوز ورم داره اين عكس ارستو را با موتور گذاشتم شايد اين عسلك موتور سوار هم بشه! من خودم خاطره اي دارم در مورد واكسيناسيون كه به زبان يك نفر در وبلاگم نوشتم وبا آنكه سالها از اون گذشته هنوز يادمه آدرسش اينجاست       ...
18 مهر 1391

اولين واكسيناسيون ودرد سرهايش

امروز روز غمباري بود.اول صبح وقتي از بيرون خانه به خانه آمدم ارسطو را ديدم كه با زبان از دهان بيرون آمده خوابيده!وقتي از مامانش علتش را پرسيدم گفت از بس خسته بود بعد از شير خوردن يادش رفت تا زبانش را به داخل دهانش بكشد وهمينجور خوابش برد.من هم عكسي ازش گرفتم. مسئله مهم امروز اين بود كه واكسنهايش را امروز زديم ولي پاي چپ ارسطو بعد از واكسن باد كرد .ما هم طبق دستور اول كمپرس آب سرد گذاشتيم وبعد از ظهر كمپرس آب گرم.كاش همينجا مشكل بر طرف شده بود! من پاي كامپيوتر نشسته بودم كه مامان ارسطو ازم خواست كمكش كنم وقتي پيش آنها رفتم ران ارسطو را ديدم كه كاملا قرمز وحالت سوختگي داشت!نميدونم حوله هايي كه روي محل تزريق ميگذاشتيم اينهمه داغ بوده ويا ...
17 مهر 1391