آزار ديدن ارسطو توسط يك مگس
امروز داشتم از ارسطو عكس ميگرفتم كه ناگاه يه مگس نامرد را ديدم كه در حال اذيت كردن او است!هرچند با اعدام مخالفم ولي يك حس منو وادار كرد تا آن مگس را به قتل برسانم.ووقتي مگس را ديدم ياد آن شعر افتادم:
تو آني كه از يك مگس رنجه اي كه امروز سالار و سر پنجه اي
اميدوارم ارسطو هميشه يك پسر خوب باشه كه اين شعر را كسي برايش بعنوان گله نخواند
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی