ارسطو ارسطو ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

ارسطو و پدر بزرگ

باز هم دوماه تاخير

  يك هفته پيش ارسطو به سراغ ما آمده بود ولي زياد از يزد خوشش نميومد و دوست داشت بره انار و با بچه ها بازي كنه.. روز آخري كه ميخواستن برن تهران بهانه گرفت كه او را  دوباره به انار ببرن و چقدر لباش كبود شده بود و حالم يه جوري شد اين چند روز دوتا عكس به زحمت تونستم ازش بگيرم و دوتا عكس ديگش كه خوشكل شده توسط باباي ارسطو گرفته شده عكساي بالا مال منه كه گرفتم ...
22 مهر 1394

جشن تولد سه سالگي

  هفده ام برج رفتيم انار و تولد ارسطو را آنجا پيش باب و مامانو گرفيم دوماهيه كه وبلاگ ارسطو را آپ نكردم و عكساي اين دفعه هم خيلي كيفيت پايين داره! حيف كه عكسام خوب نشد.هنگام باز كردن هديه ها لب و لونچه ارسطو مرتب پايين ميومد كه من نفهميدم چرا اين كار را ميكنه خيلي بهش ميومد.البته فيلم ازش گرفتم كه قشنگ شده   ...
20 مرداد 1394

اين چند روز

  اين چند روز به تهران رفته بودم  . ارسطو ماشاالله بزرگ شده و براي خودش مردي شده.يه بار با هم رفتيم پارك و تاب كه دوس نداشت سوارش كردم ولي خوشش اومده بود. اين دفعه برعكس دفعه هاي قبل براي گرفتن عكسش همكاري داشت.   ...
8 ارديبهشت 1394

بيچاره مادر بزرگ

  چند روز پيش كه مادر بزرگ توسط وايبر با مامان ارسطو  صحبت ميكرد ،ارسطو گفته بود مامان سرور را بايد بندازيم تو آشغالي !! باورم نشده بود تا اينكه امروز اين حرف را به خود من زد  مادر بزرگ كه خيلي دوسش داره ،ارسطو چرا اينو ميگه؟ ...
18 اسفند 1393

ارسطو و دل درد

  براي ديدن ارسطو راهي تهران شديم ولي اين چند روز اينقدر دل درد داشت كه حالمان گرفته شد. اشتها نداشت و خيلي لاغر شده بود متاسفانه خودم هم سرماخوردگي داشتم و نتوانستم يه بار هم شده او را بوس كنم   ...
24 بهمن 1393