امروز پشت كامپيوتر بودم كه مادر ارسطو ومادر بزرگ ارسطو احضارم كردند و سوال:سر ارسطو كجا خورده كه خون آمده؟ من از همه جا بي خبر اظهار بي اطلاعي نمودم ولي مادر ارسطو جون شك داشت كه نكنه بابا بزرگ سر بچه را يه جايي زده! ومن هم متحير كه چرا سر او زخم شده و خون هم آمده!!داشتم فكر ميكردم كه ارسطو جون خودش را لو داد ويك چنگي به صورت خودش انداخت و زير چشمش را كند!! واين چنگ زدن طوري بود كه خون هم از صورتش جاري شد. من به مامان ارسطو گفتم كه چرا ناخنهايش را نگرفتي و....وخلاصه ما تبرئه شديم وگرنه اين زخم شدن سر ارسطو هم به ما ميچسبيد!! بعدا كه ناخنهاي ارسطو را كوتاه كردند ،گفتند ناخن شستش خيلي بلند بوده وبا همان ناخن هم سرش را زخم كرده!!! ...