ارسطو ارسطو ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

ارسطو و پدر بزرگ

ماشالا به جون من ديشب به خانه ي ما اومد

  ارسطو جون عزيزم ديشب از تهران اومدن ودر بدو ورود اصلن منو نميشناخت و يك ساعتي طول كشيد تا با من آشنا شد ماشالا دندوناشم در اومده ولي نميذاره كسي نگاش كنه من در اولين فرصت كه خودش آمادگي را بوجود آورد ازش عكس انداختم اگر غافل بشي هم گازت ميكيره و خلاصه هر چي زير دندونش بره قيچي ميشه   اين عكس هم وقتي بغل من بود و داشتيم آپ ميكرديم.تازه غذا هم خورد و بيشتر از هر موقع ديگه ...
22 مرداد 1392

سال پيش و امسال همه چي تغيير ميكند

پارسال همين موقع 91/5/17ارسطو جون سه ساعت از تولدش گذشته بود و الان يه سال گذشته ،خدا به همه بچه ها سلامتي و طول عمر دهد اينجا هم براش جشن گذاشتم عكس امروزش به دستم نرسيد متاسفانه ...
17 مرداد 1392

عكساي سريالي ارسطو جون

  امروز از بس عكس از ارسطو نداشتم از مامان ارسطو در خواست كردم تا چند تا عكس از او برام بصورت آنلاين ارسال كنند.و باباي ارسطو هم عكسا را گرفت و توسط مامان ارسطو هم ارسال شد.ارسطو جون چند روز ديگه سالروز تولدشه،پيشاپيش تولدش مبارك ...
14 مرداد 1392

اولين خرابكاري مخابراتي ارسطو جون

امروز ارسطو جون براي اولين بار و بطور تنهايي زنگ به خانه ي ما زد و چند دقيقه اي ما الو الو كرديم ولي جوابي نشنيديم البته كمي صدا از اون طرف شنيده ميشد.و چون پاسخ شفافي نداشتيم تلفن را قطع كرديم.الان كه زنگ زدم احوالش را بپرسم مامان ارسطو ميگويد تايمر تلفنشان بيش از نيم ساعت را نشان ميدهد كه به جايي زنگ خورده است .و ما هم به فكرمان نرسيد كه زنگ به موبايل آنها بزنيم تا تلفن را قطع كنند.دلم براش تنگ شده اگرچه هيچ عكسي از ارسطو ندارم ولي گفتم يه پست براش بگذارم تا بداند كه هميشه به يادش بودم.ارسطو جون بتازگي صداي قار قار كلاغ را در مياره و در برابر سرفه هاي مصنوعي من واكنش نشون ميده ...
28 تير 1392

10ماهگي ارسطو و مسابقه ي هند بال وگزارش لحظه به لحظه

مسابقه بين گلشيد و ارسطو انجام شد و مساوي شدند اول به حرفاي مربي گوش ميدن بعد توپ مياد وسط ميدون و گلشيد جون تستش ميكنه در اولين لحظه اونو شوت ميكنه ولي ارسطو بازي را جدي نگرفته هر دو بدنبال توپ ميرن دريپ ميزنن گلشيد جون در حال فكر كردنه دوباره بازي شروع ميشه اينجا در گيري ميشه وشاخ تو شاخ ميشن حالا ارسطو صاحب توپه گلشيد جون توپو از دستش در مياره وسط بازي يهو هر دو ميرن طرف سيم تلفن وحالا توپو رها ميكنن و ميرن سراغ تلويزيون     ...
20 خرداد 1392