ارسطو ارسطو ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

ارسطو و پدر بزرگ

اواخر تعطيلي و مسابقه با دختر دايي

  ارسطو جون بعد از سيزده بدر هم خانه ي ما بود و يه روز ديگر افتخار داشتيم تا اين گل پسر را ببينيم بخاطر اين يه مسابقه ي خانوادگي ترتيب داديم كه بين او و دختر داييش گلشيد جون انجام شد و خوشبختانه نفر اول شد اينهم عكساي مسابقه   ارسطو كه از اين مسابقه پيروزشده  بود لباسهاي نو خود را پوشيد تا به گردش برود.ولي قرار شد دوباره مسابقه را انجام دهند كه عكسهاي مسابقه ي دوم را در اينجا گذاشتم   ...
22 فروردين 1392

بجاي سيزده بدر دوازده بدر كرديم

امروز با اينكه دوازده ام بود ما همراه با ارسطو جون مراسم سيزده بدر را الحمدالله بخوبي گذرانديم. ولي او قبل از اينكه از ماشين پياده شود نظرم را جلب كرد چرا كه در داخل ماشين يك حالت جالب خوابيده بود كه عكسش را ميگذارم. هم اكنون هم كه دارم مينويسم ارسطو جون در بغل من نشسته و نظاره گر وبلاگ نويسي است.اين هم عكسي است كه توسط مامانش گرفته شد و يه چيز مهمتر اينكه ارسطو جون بحمدالله براي اولين بار امروز حدود چهار متر راه را سينه خيز رفتند تا به هدف برسند واين امر باعث خوشحالي همه ي خانواده گرديد ويه چيز ديگر اينكه حركات گردن را با آهنگ ني ناي ني ناي  انجام ميده كه از ديروز بطور هدف مند تكرار ميشه   ...
12 فروردين 1392

تعطيلات نوروزي

ارسطو جون از دوشب پيش تا به حال به خونه ي ما آمده.البته خوش آمده ارسطو جون هميشه بايد اينجوري بخوابه وگرنه هرگز به پشت نميخوابه اين هم يه عكس ديگه دايي ارسطو كه براي تفريح به زاهدان رفته بود يك دست لباس محلي اونجا را براي ارسطو جون سوغات آورده .چند تا عكس هم از لباسش گرفتم در حال خوابيدن اينهم درحال نشستن .معلومه از لباسه خوشش اومده اينهم عكس ارسطو  و گلشيد جون وبقيه عكس دسته جمعي هم اينجاست ...
11 فروردين 1392

دلم براش يه ذره شده بود

امروز از مامان ارسطو جون خواهش كردم تا يك عكس جديد برايم ارسال كند و او هم چنين كرد و از آنجايي كه نور فلاش براي او ضرر دارد عكسها كمي تار شده ارسطو جون بتازگي  د  د  را ميگويد با  با با را گويا به تازگي شروع كرده و كلمه ي ما ما را را به  م آن اكتفا ميكند     ...
17 اسفند 1391

مسافرت اين چند روز ارسطو

ارسطو جون ديشب از تهرون به خونه ي ما آمدن و ديشب را اصلن به من محل نداد و انگار يه غريبه بودم ولي امروز صبح بهتر شد ويك كم با هم بازي كرديم چند تا عكس هم ازش گرفتن كه ميذارم ولي اين مدتي كه نديدمش او اصلن تغيير كرده و لباساي كوماندويي پوشيده اين هم چند تا عكس از امروزش ...
22 بهمن 1391

واکسن دوره ی سوم

  ارسطو جون را امروز بردن واكسن 6 ماهگي زدن از اونجايي كه دسترسي به او نداشتم عكس چندين روز پيشش را گذاشتم.دلم براش يه ذره شده ارسطو جون هنگام دفع ادرار مقداري كمي مواد شيري رنگ دفع ميكنه كه شبيه به سنگ ادراي  است دوستان اگر كمكي ميتونن انجام بدن ممنون ميشيم. چندين آزمايش هم شده وچند دكتر هم او را ديدن ولي ممكنه بعضي تجربه داشته باشن خوشحال ميشيم از تجربيات شما استفاده كنيم. ...
17 بهمن 1391

ارسطو جون ما مشكلاتي داره نيازمند دعاي دوستان هستيم

ارسطو جون مشكلي براش پيش اومده كه نميخوام فعلا اونو باز كنم. ولي بسيار ما را نگران كرده مخصوصا مامان ارسطو اين چندين روز خيلي غصه خورد.وما هم بخاطر اينكه ناراحت بوديم مجبور شديم به ديدن او برويم ارسطو فعلا با كمك ميتونه گوشه ي مبل بنشينه واگر غافل بشيم مي افتد اين هفته دو بار آزمايش خون وادرار انجام داده كه اميدواريم مشكلش جدي نباشد.دعاي دوستان را نيازمنديم ...
8 بهمن 1391

خيلي دلم برات تنگ شده

عكسها از مامان ارسطو ودلتنگي ها از بابا بزرگ الاهي قربون ارسطو جونم بشم اين عكسا را مامان ارسطو برام در وبش گذاشته وحالا كه ميبينم اشكم در اومد آخه ارسطو جون يكي دو روزه كه مشكل ختنه نكردن داره وقراره به زودي بخواست خدا ختنه بشه شديدا دلتنگش هستم اين عكس آخريش هم حس ميكنم بخاطر خوردن شير خشك توپل شده         ...
1 بهمن 1391