ارسطو ارسطو ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

ارسطو و پدر بزرگ

سوتي بابابزرگ براي ارسطو جون

1391/10/5 21:18
352 بازدید
اشتراک گذاری

اين چند روز كه تهرون بودم وارسطو جون را مرتب بوس ميكردمماچ يكهو متوجه شدم كه يك مو پشت پلك راست بچه افتاده و حدس ميزدم كه اين مو ي مژه ي منه ( از بس صورتم را روي صورتش گذاشته بودم) دفعه اول خواستم اون مو را بردارم نشد! فردا باز تلاش كردم وبا اينكه عينك هم به چشم داشتم ولي نشد ولي به نظرم رسيد كه موهه جابجا شد! وقتي به مادر ارسطو قضيه را گفتم و او پشت چشم بچه را نگاه كردمتفکر گفتخنده: اين مو نيست جاي زخميه كه توسط ناخنش ايجاد شده! وبدين ترتيب بود كه از جفايي كه كردم شرمسار گشتمخجالتواز اينكه پير بدرد نخوري شدم،{جاي زخم را كنده بودم} ناراحتم!ناراحتاينهم عكسي كه زخم پشت چشمش را نشان ميدهدنیشخند

ساعت 9 نوشت: خدا را شكر همين نيم ساعت پيش مامان ارسطو جون اعلام كرد كه او براي اولين بار  اولين غلط (يعني چرخيدن از پشت به روي شكم) را بدون كمك و با موفقيت انجام داده تشویق نیشخند

 

زخم پشت چشم ارسطو

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مانی محیا
5 دی 91 8:24
ناراحت نباش بابابزرگ. شما اصلا هم بدردنخور نیستی..کاش محیا هم بابابزرگی مثل شما داشت. باباعلی تو کودکی باباشو از دستت داده


متاسفم براي بابا علي يعني منم به زودي ميرم؟
مامان امیرعلی(پسرک شیطون)
5 دی 91 10:57
بابا بزرگ مهربون شما اصلا هم پیر نیستید هرچند که عکسی از شما ندیدیم ولی از این همه ذوق و سلیقه ای که برای نوه هاتون دارین و براشون وبلاگ درست کردین معلومه که دل جوووووووووونی دارین ... هر انسانی دچار اینگونه اشتباهات میشه ... سلامت باشیــــــــــــــــن
م(خط خطی خوانا)
5 دی 91 16:28
خطای دیده بابابزرگ اصلا نگران نباشید کاش منم وقتی بالاتر بره سنم مثل شما باحال و با نشاط و جوون و دل زنده باشم
رضوان مامان رادین
5 دی 91 16:48
خوشبحال ارسطو کوچولو که بابا بزرگی مثل شما داره که واسش وبلاگ درست کردید
علامه كوچولو
6 دی 91 8:14
سلام
اولا مهم دلتونه كه ماشاءالله هزار ماشاءالله شاده
ثانياكاش همه جفاها در اين حد باشه
ثالثا (البته مزا ميگم ناراحت نشين ها)
مجيد اون غلت نه غلط


ممنون درست گفتيد غلت درسته ولي چون اگر پست را دستكاري كنم تاريخش بهم ميخورد آنرا درست نميكنم
ميم
6 دی 91 9:28
ببخشيد بابابزرگ ارسطو
غلط گفته ميشه اما قلط نوشته ميشه

براي ارسطو


سلام ممنون از غلط املايي كه گوشزد كردي ولي مامان محمد باقر درست گفتند غلت وغلتيدن درسته
ميم
6 دی 91 12:59
شما که پير نيستين! باباي من با اينکه کوچيکتره تمام موهاش سفيده تازه يه عالمه هم کچل شده! ولي خودشو جوون حساب ميکنه بازم. (اگه بدونه من اينجوري گفتم کلي عصباني ميشه)
ميم
6 دی 91 16:57
يکي ديگه به من گفته بود قلط درسته!
وگرنه من که از ابتدايي املام ميلنگيد


من كه چيز بدي نگفتم!
م(خط خطی خوانا)
7 دی 91 16:52
حق با شماس بابابزرگ
بعضی کارمندا کوتاهی میکنن
و در انجام کار مشتری از اون زمان مورد نیاز فراتر میرن
خب دلایل زیاده
باجه با اینکه سخت ترین کار بانک رو انجام میده اما از نظر پست جایگاه بالایی نداره(نسبت به یسری پستای دیگه با کار خیییلی کمتر و راحت تر) .سخت ترین کاره با کمترین حقوق. نسبت به بقیه پستها .شاید به خاطر همین کارمند انگیزشو واسه سریعتر کار کردن از دست بده.
من کلا خییییییییییلی دستم تنده و واقعا سریع کار میکنم. بی وقفه.(گرچه با این وضع کار کردنم احتمالا بیمیاری در انتظارمه مثه دیسکو...).
بهرحال... اما این تسریع در کار برای رییس شعبه ما هیچ ارزسی نداشت .و مثلا با باجه دیگه ای که کند کار میکرد برابر بودم پیش رییس
. خب من میتونستم کندتر کار کنم . هم اعصاب و روحیه م اروم تر باشه و م خستگیم کمتر. اما وجدانم رو قاضی کردم . گفتم طرف حسابم خداس. نه رییس.خب اون مشتریا یه سری مریضن یا کار دارن یا عجله دارن و ....
گرچه خیلی مشتریا قدر این زحمتای ما رو نمیدونن. ویا بی جهت سرو صدا راه میندازن یا پیش رییس میرن و ... اما مهم وجدانه و طرف حساب خدا
بابابزرگ تو شعبه قبلی بر من جفاهااااااا شد. توسط رییس بی رحم و نامرد. نه تنها قدر زحمتای من رو ندونست حتی واسم بسیار پاپوش درست کرد و جفاها کرد بابابزرگ جفاها.
همونطور که طرف حسابم گفتم خداس . اینجا هم همینطور . منم به خدا واگذارش کردم.


ممنون
داستان جفا ديدنتون خوانده بودم متاسف
اميدوارم موفق باشي و آينده بسيار خوب را پيش رو داشته باشي
مرجان مامان آران
9 دی 91 1:16
وایییییییییی این چه حرفیه شما بهترین بابابزرگ هستیننننننننننن ایشالا همیشه خوش و خرم باشید سایتون بالا سر نوه گلتونننننننننننننن