ارسطو ارسطو ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه سن داره

ارسطو و پدر بزرگ

ديشب آرامتر بود

1391/6/30 13:43
447 بازدید
اشتراک گذاری

عكس بعد از گريه

 

خدا را شكر ديشب بهتر بود وزياد اذيت نكرد.شير خشك خورده بود وبه همين خاطر آرامتر بود.

قراره امشب ارسطو جون را ببريم حمام.البته من بايد بروم يك مقدار پياده روي تا دوباره رگهاي قلبم نگيرد وبعد از آنكه برگشتم نوبت حمام كردن ارسطو جونه

بعد نوشت:

براي كنجكاوي امشب رفتم روي ليست فهرست هاي ني ني وبلاگ وني ني گپ را ديدم،(من تازه اين وبلاگ را پيدا كردم و از خيلي چيزها سر در نميارم)روي آن كليك كردم و ديدم 3نفر درخواست دوستي دادند.خوب آنها براي ارسطو درخواست دوستي داده بودند و من چون در حال حاضر وكيل وبلاگي ارسطو هستم با آنا جون گپ زدم ولي در همين موقع ارسطو داد و هوارش بالا رفت و من مجبور شدم برم و او را ساكت كنم.وقتي بغلش كردم به هيچ وجه ساكت نميشد .فهميدم كه گرسنه است به كمك مادر بزرگ ارسطو شيشه شيري را برايش آماده كردم صداي ارسطو آنقدر زياد بود كه مجال فكر كردن به من نميداد بلاخره در شيشه را بستم و سر شيشه را داخل دهانش گذاشتم او هم نامردي نكرد و مرتب مك زد تا جايي كه من قادر نبودم سر شيشه را از دهانش بكشم ولي يه مرتبه ديدم تمام پيراهن بچه و تمام زير شلواري من پر از شير شده .آنجا بود كه فهميدم سر شيشه را محكم نبستم.شيشه شير تمام شد و شايد سه چهارم شير روي لباس و شلوار من ريخته بود به همين خاطر تصميم گرفتم يك شيشه شير ديگر با كمك مادر بزرگش درست كنم وهمين كار هم كرديم از بخت بد اين شيشه هم نشتي داشت و دوباره درب شيشه را با زور رستم بستم هرچند كه باز قطرات شير از بغل سر شيشه ميريخت ولي بيشتر شير را ارسطو جون خوردند و بلاخره آرام شدند.ودر همين لحظه هاي آخر بود كه مامان جون ارسطو هم كه به خاطر پس دادن(عوض كردن) يك پيراهن به بازار رفته بودند بر گشتند و ما را از استرس نگهداري اين كوچولو نجات دادند .وقتي از مادر ارسطو پرسيدم كه چرا شير از بغل سر شيشه مي ريزد ايشان فرمودند يك واشر دارد ومن آن را شسته ام!! ومن حالا فهميدم كه بعضي شيشه هاي شير ميتوانند واشر هم داشته باشند.يه چيز كه يادم رفت بنويسم اين بود كه وقتي لباسهاي ارسطو جون را مملو از شير ديدم آن را عوض كردم ولي پيرا هنش را وارونه پوشانده بودم واين باعث شد كه وقتي مادر وخاله ارسطو صحنه را ديدند يك عكس از من و ارسطو گرفتند من آن عكس را كات ميكنم تا خودم پيدا نباشم. براي يادگاري بد نيست

نتيجه اخلاقي:

ا-از كولي بازي بچه ها نترسيد و دستپاچه نشويد 2-اگر خواستيد درب شيشه شير راببنديد به داشتن يا نداشتن واشر آن هم توجه كنيد3-وقتي ميخواهيد لباس بچه را بپوشانيد اولا خونسردي خود را حفظ كنيد دوما مواظب باشيد وارونه به تن بچه نكنيد.

 

وقتي آدم دستپاچه ميشه

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

خاله مرمر
18 شهریور 91 20:42
سلام دوست عزیز، اومدم تا ازتون کمک بخوام، ریحانه جونم تو مسابقه «نی نی های باحجاب» وبلاگ کودک من شرکت کرده، رای گیری از روز شنبه 91/6/18 تا پایان روز دوشنبه 91/6/20 ادامه داره، اگر میشه یه کوچولو وقت بگذار و برو به این آدرس http://koodakeman91.niniweblog.com/post347.php و در بخش نظرات به شماره 5 ریحانه رای بده، باور کن خیلی وقتتو نمیگیره. پیشاپیش از لطفت ممنونم



من رفتم ولي نتونستم كجا را بايد كليك كنم متاسفم

pani
18 شهریور 91 21:43
سلام خاله جون لطفا کمکم کنید تا تو مسابقه برنده بشم وبلاگ کودک من مسابقه
شماره 3 عکس شماره 10 پانی خیلی ممنونم



من رفتم ولي نتونستم كجا را بايد كليك كنم متاسفم
انا
19 شهریور 91 11:11
سلام میدونم عیب نداره منم یه دختر عمو دارم که از بس جیغ میکشه عصبیم کنه حق دارید و ماشالا خوب جونی دارید ایشالا خدا حفضتون کنه


خاله ی بهراد کوچولو
20 شهریور 91 0:28
چه نی نی نازی به وبلاگ نی نی ما هم سری بزنین...نظر یادتون نره


+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
ممنون كه سر زديد
خواستم بيام به وبتون ولي آدرس شما مشكل داشت .امتحان كنيد!